راه و بی راه
پای سالم
عزم رفتن
راه سالم پس کجاست؟
این همه آلودیگی ها از کجاست
راه ما بی راهه گشته در گذشت روزگار
سعی ما بیهوده گشته در طریقی پر غبار
روزهامان رنگ شب شد
شامها تاریکتر
راه ها خلوت شد و بي راهه ها گرم عبور
فصل تصلیب نفس شد بر صلیب لحظه ها
وقت پایان نفس شد با گذشت لحظه ها
نفس پایان نفس یعنی که مرگ زودرس
زانکه هر تازه نفس نزدیکتر می سازد به مرگ
لحظه هامان ، عمرهامان ، سبزی هر باغ و برگ
راه ها مسدود و بی راهه ها بازباز
گامها تردید دارند طی اين راه دراز
هر دوراهی افزون کند تردید این اقدام گیج
وای از این تردیدها ، تشکیک های بی ثمر
وای از این افسون سنگین و عذاب
وه که ذهن هيچكس طاقت نیارد زیر بار انتخاب
انتخاب مردی و نامردی و صدق و ریا
امتحان سخت انسان ، یا حیوان شدن
انفجار ذهن انسان از فشار لحظه ها
وقت کم ، امتحانی سخت ، فشار دلهره
جنگ خونریز میان شهوت و فطرت شدید
روح انسان بندي ضد و نقیض
یک طرف شیطان افسونگر می نوازد آهنگ هوس
یک طرف فطرت فراخواند به تهذیب نفس و نفس
وه چه بسیارند انسانها که در این انتخاب
می فروشند روح خود به افسون گناه
غرق می گردند کم کمك در مرداب هوس
سنت تدریج جاري مي شود بر آنها هر نفس
روحشان اندر سراشیب سقوط
می رود تا عمق مفهوم افول
سر به سر بي راهه ها را عابرند
بهر ارضاي غرائز اهرمن را رهبرند
پاي سالم
عظم حركت
واي برما
راه ها بي راهه اند
پر ز چاه و چاله و بي مقصدند
پر سراب و پر فريب و توخاليند
واي بر پائي كه عظمش رفتن است
بيقرار رفتن و طي كردنست
واي برما
راه سالم پس كجاست...............؟؟؟
چهارشنبه 9 اسفند 85
1.20 نيمه شب
