من این جهانیم

نه این جهانیم دل من این جهانیم

من از گذشته های دور نبودم ، اهل حالیم

گویند که من گفته ام آری ولی به دروغ

من زین دروغهای مسخره هر روز شاکیم

من خاکیم هنوز و ز افلاک عاریم

چشم طمع بریده ام از وعده های به ظاهر هواایم

ای آسمانیان بروید و رها کنید

دست از سرم که خویش نموده ام از سر جدائیم

پستم اگر کنم نگهی سوی آن بهشت شما

من از تبار شمعم و قدیم است با آتش آشنائیم

ارزانی شما حور و گدائی لب گور

جمله حلالها مال شما ، من حرامیم

این آسمان و هر چه در او هست بیخ ریشتان

تا زنده ام به روی زمین و چو مردم، زیرخاکیم

گو ارغنون فلک ساز کند مرگ و ما ولی

من سالهاست همنشین مرگم و با او یار جانیم