می خوانمت ای آهنگ ، ای همه زیبایی

دور از تو لبم چون چنگ ، هر ساعت و هر لحظه

آهنگ همی سازد در مایهء رسوایی ، در گوشه تنهایی

سوز جگرم همچون ، آواز غم دشتی

پر سوز و جگرسوز است

چون گوشه دلکش پرشور و پرازمعنی

می خوانمت ای آواز ، ای همه شیدایی

شور سخن حافظ در اوج عراق است و

گاهی در مایه افشاری

می خوانمت و می گریم ای شیره جان من

ای همه زیبایی ، ای همه طنازی

تو همچو همایونی

شیرین و همه آرامی

تو همچو سه گاهی و همچون او

با عظمت ، پر روح ، در قلهء زیبایی

در اوج مخالف هم می خوانم و می گویم

اوج غزل چشمت ، اوج سخن نابت

آن دم که ز من دوری آواز منم زیر است

در زیر فرود است و در گوشهء بی تابی

آن دم که تو بازآیی

کوک دل من شور است ، سرشار ز خوشحالی