یک شعر
مرا در دام خود آورده این عشق
مرا مسحور و شیدا کرده این عشق
ندانم درددل با که گویم
مرا تنهای تنها کرده این عشق
به سامان دل بیچاره من
کسی نآید ، مرا مردم گریزان کرده این عشق
مرا بی چشم یارم زندگی مرگ
بدون او ، مرگم را مسجل کرده این عشق
ندانستم گرفتار نگاهی و کمان ابرویی گردم به ناگاه
ز عشق این نگه ، کمانی پیکرم کرده این عشق
ز شب تا روز اختر می شمارم
تمام آسمان را شهر یارم کرده این عشق
مرا با دردهای خویش تنها می گذارد
مرا تنها و بی پروا کرده این عشق
ز اندوه دوری نگارم در عذابم
مرا مجنون این لیلا کرده این عشق
ندارم طاقت دوری خدایا دریاب دل را
که بی تابی دل را دو صد چندان کرده این عشق
به قدر بوسه ای لااقل دل را صفا ده
که دل را حسرتش همچون بیابان کرده این عشق
آذر ماه ۸۳
+ نوشته شده در دوشنبه ۱۳ آذر ۱۳۸۵ ساعت 11:17 توسط فریاد رس
|
