یک شعر ، یک دنیا عشق
تقدیم به مهسا از ارومیه
من و بی تابی شبهای دراز دوری
من و بی هم نفسی ُ بی حوصلگی ُ محجوری
من و عشق نگران ُ شادی و عیش گذران
من و این بار گران ُ مستی و مستوری
من و در عین جنون عقل نمایان کردن
من و با عقل و دل خویش مدارا ز سر مجبوری
من و بر صحبت اغیار تحمل کردن
من و از درد و غم خویش نگفتن ز سر مغروری
من و بی شائبه با یار تولا کردن
من و با فکر لبش دلخوشی و بی منظوری
من و بد مستی شبهای بدون تو ماندن
من و از هم سخنی با غیر تو اجتناب و دوری

+ نوشته شده در شنبه ۲۷ آبان ۱۳۸۵ ساعت 10:42 توسط فریاد رس
|
